حملۀ آمریکا به سوریه جدی است؟
انفجار دو خودروی بمبگذاری شده در روز جمعه در طرابلسِ لبنان که منجر به مرگ ۴۵ نفر و زخمی شدن بیش از ۵۰۰ نفر شد، یادآوری روزهای جنگ داخلی لبنان (۱۹۷۵-۱۹۹۰) بود؛ جنگهای طائفی و مذهبی که عروس خاورمیانه را برای ۱۵ سال در تراژدی تلخ و طولانیمدت جنگهای قومیتی گرفتار کرد. امروز اما ریشۀ ناامنیها جای دیگری است…
یک کارشناس جهان عرب میگوید: در شرایط فعلی وقوع هر احتمالی در بحران سوریه ممکن است و شاید حتی در این راستا آمریکا دست به عملیاتهای محدود نظامی هم بزند و برخی سایتهای داخلی سوریه را نیز هدف قرار دهد.
انفجار دو خودروی بمبگذاری شده در روز جمعه در طرابلسِ لبنان که منجر به مرگ ۴۵ نفر و زخمی شدن بیش از ۵۰۰ نفر شد، یادآوری روزهای جنگ داخلی لبنان (۱۹۷۵-۱۹۹۰) بود؛ جنگهای طائفی و مذهبی که عروس خاورمیانه را برای ۱۵ سال در تراژدی تلخ و طولانیمدت جنگهای قومیتی گرفتار کرد. امروز اما ریشۀ ناامنیها جای دیگری است.
سرایت شعلههای آتش سوریه-همسایۀ دیوار به دیوار- به مرزهای لبنان طی دو سال اخیر هرچند به امری معمول بدل شده اما ظاهراً شعلههای این آتش زبانهدار در حال سرایت به همۀ لبنان و امنیت شکنندۀ حاکم بر این کشور است. استعفای نجیب میقاتی و بی دولتی حاکم بر این کشور از ۵ ماه پیش متأثر از چنددستگیهای سیاسی ناشی از بحران سوریه و تحرکات جسته و گریختۀ گروههای سلفی، لبنان را در کنار همۀ تهدیدات موجود در بن بست خطرناکی قرار داده است که کارشناسان نسبت به تشدید آن هشدار میدهند.
اما لبنان کشوری که همواره امنیتاش تابعی از نظم و امنیت حاکم بر سوریه بوده تا چه اندازه تحت تأثیر جنگ داخلی همسایه قرار میگیرد؟ و آیا چالشهای پیش رو، توان بازگرداندن لبنان به سالهای مشابه جنگ داخلی را دارد؟
محمد ایرانی، سفیر و کاردار پیشین کشورمان در اردن و لبنان و کارشناس جهان عرب در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین به این سوالات پاسخ داده است که در ادامه میخوانید:
محمد ایرانیبا تشدید ناامنی در لبنان متأثر از تحولات سوریه آیا امکان بازگشت این کشور به سالهای جنگ داخلی وجود دارد؟
تحولات منطقه پویا و بسیار پیچیده است؛ به همین دلیل در مورد تحولات هر حوزهای از جمله لبنان با توجه به آخرین وضعیت باید ارزیابی و تحلیل ارائه کرد. زمینۀ درگیریهای گروهی و سیاسی از گذشته در لبنان وجود داشته و هم اکنون نیز وجود دارد؛ دو طیف متباین و متضاد با یکدیگر در لبنان همچنان به لحاظ سیاسی با یکدیگر درگیر هستند؛ اما اینکه آیا احتمال تبدیل شدن آن به درگیری نظامی و نزاع مسلحانه وجود داشته باشد، به نظر میرسد، اگر چه زمینه این مسئله در لبنان وجود دارد اما باید توجه داشت که شرایط با سالهای ۱۹۷۵ که به جنگ داخلی انجامید، بسیار متفاوت است. اما در عین حال لبنان نیز همانند بسیاری از حوزه های بحران در خاورمیانه به نظر میرسد در گردونه خشونت و خونریری درگیر و گرفتار شده و انفجارهای اخیر از جمله در طرابلس نیز حکایت از تحمیل و ورود اندیشۀ تندروی و افراطی گری به لبنان دارد.
اما باید به این مسئله نیز اشاره کنم که مردم لبنان این آمادگی را ندارند؛ مردم لبنان به رغم تکثر طائفی و قومیتی پذیرفتهاند که تعایش مسالمت آمیزی با هم داشته باشند و به سطح قابل قبولی از درک اجتماعی و همزیستی مسالمت آمیز رسیده اند. لذا اگر احتمالاً قرار باشد اتفاقاتی در لبنان رخ دهد، به نظرم عامل خارجی است که میتواند به این مسئله دامن بزند و الا مردم لبنان خودشان از این مسئله پرهیز می کنند و تمایل ندارند که کشورشان به سالهای جنگ داخلی بازگردد.
سلفیهای حاضر در لبنان و شخص احمد الاسیر پیشتر تحرکات حزب الله در سوریه را عامل تنش در لبنان دانسته بود. آیا تداوم این وضعیت، امنیت لبنان را تهدید نمیکند؟
اظهارات احمد الاسیر مبتنی بر سابقۀ درگیری ایشان و گروه وی در جنوب لبنان است. در واقع قبل از اینکه مسئلۀ دخالت حزب الله در سوریه مطرح باشد، ایشان با مسئلۀ مقاومت، سلاح مقاومت، درگیری نیروهای حزب الله با ارتش رژیم صهیونیستی مشکل داشت؛ بنابراین اظهارات وی صرفاً بار سیاسی دارد و به دلیل نوع نگرش وی به جنبش مقاومت است والا اتفاقات صیدا قبل از موضوع دخالت در سوریه رخ داد و از وی باید این پرسش مطرح شود در آن زمان که حزب الله هنوز در سوریه دخالت نکرده بود، چرا آنها عامل تفرقه و درگیری در جنوب لبنان بودند؟
نکتۀ دوم اینکه دبیرکل حزب الله در چندین مرحله ورود این جریان به بحران سوریه را توضیح داده است، همانگونه که در مصاحبۀ قبلی نیز گفتم حزب الله میان بد و بدتر قرار گرفت و به ناچار بد را انتخاب کرد و ناخواسته بدون اینکه تمایلی به این مسئله داشته باشد، مجبور شد به دلیل حفظ وضعیت خود وارد معرکه شود؛ ضمن اینکه در سوریه حزب الله تنها نیروی خارجی نیست؛ تقریبا طیف وسیعی از گروهها از کشورهای مختلف دو سال قبل از ورود حزب الله، هم به لحاظ نظامی و هم به لحاظ ارسال کمکهای اقتصادی، سیاسی، روانی و معنوی وارد سوریه شده بودند.
همانطور که میدانید مجموعۀ مخالفان دولت سوریه در کنار آمریکا، غرب، کشورهای عربی (عربستان سعودی، قطر) و همچنین ترکیه با تمام امکانات شان در حال کمک هستند تا نظام سوریه را ساقط کنند؛ آنها مساعدت میکنند تا گروههای مختلف وارد این کشور شوند و حتی ابایی ندارند از اینکه بگویند اسلحۀ مخالفین را نیز تأمین میکنند آنهم علیه یک دولت قانونی که در رأس کار است. متأسفانه هیچ نهاد بین المللی دربارۀ این اقدامات اعتراضی ندارد، اما اگر گروه و یا دولت دیگری با دولت سوریه منافع مشترک نظری و دیدگاههای منطقهای داشته باشد، مورد هجمۀ بین المللی قرار میگیرد؛ طبیعی است که این رویکرد صدور بحران است؛ در واقع در این میان حزب الله متهم میشود به اینکه در سوریه بحران زاست؛ در صورتی که به نظر من این مشکل از آغاز ورود نیروهای خارجی به سوریه شروع شد. من شخصاً معتقدم که هرگونه دخالت خارجی به هر شکلی در سوریه محکوم است و یکی از راه حلها اینست که هرگروه خارجی که در سوریه فعالیت دارد باید در ابتدا دست از اقدام خشونت آمیز برداشته و دولت و مخالفین از طریق گفتگو و تفاهم مشکلاتشان را حل کنند.
بسیاری از ناظران و کارشناسان بر این باورند که برای حل بحرانهای منطقهای که شکل مذهبی و طائفی به خود گرفته، دو قدرت بزرگ منطقهای یعنی ایران و عربستان باید با یکدیگر گفتگو کنند و راهکاری برای بحرانها بیابند؛ چرا رابطۀ ایران و عربستان به اینجا رسید و دو قدرت توان گفتگو با یکدیگر را ندارند؟
عربستان سعودی مخالف شکل گیری نهضتها و انقلابهای اخیر تحت عنوان بیداری اسلامی و یا بهار عربی بوده است و بارها نیز اعلام کرده که با اینگونه حرکتها مخالف است. در واقع ریاض موافق نیست که مردم با قیام وارد حوزهها شوند و بخواهند سرنوشتشان را در مقابل دولتهای ظالم و جائر تعیین کنند. هم اکنون نیز در حوزههای مختلف عربی و بین المللی، عربستان به عنوان کشوری مطرح میشود که ضدانقلابهاست و در این مجموعه در رأس همه کشورها قرار دارد. آنها از تأکید بر این مسئله ابایی ندارند و بارها مسئولان این کشور اعلام کردهاند که مخالف شکل گیری این انقلابات هستند؛ در صورتی که جمهوری اسلامی ایران به همراه بسیاری از کشورها این انقلابها را به لحاظ سیاسی تأئید و حمایت کرده است.
این مسئله علاوه بر نگاههای اختلاف آمیزی که از گذشته میان دو کشور بوده(در رقابت های منطقه ای در حوزه های مختلف نفت، مسائل اقتصادی و ..) به مشکلات موجود اضافه شده است؛ در واقع موضوع انقلابها اخیراً یکی از پایههای اصلی ایجاد اختلاف میان دو نگاه سیاسی ایران و عربستان در حوزۀ منطقهای و انقلابات است. از این رو به طور طبیعی تحرکات در حوزه های مختلف موجب اختلاف نظر میان دو طرف میشود و موضعگیریهای متفاوت میان دو کشور نیز زمینههای بحرانیتر شدن روابط دو جانبه را فراهم میکند. نگاههای مختلف به مسائل منطقهای نیز زمینه ساز پس رفت روابط دوجانبۀ سیاسی میان دو کشور است.
آیا شرایط در حال حاضر برای نشستن دو طرف پای میز مذاکره و یا اصولاً سفر آقای روحانی به ریاض وجود دارد؟
من هم معتقدم که باز کردن قفل مشکلات منطقه ای به رابطۀ ایران و عربستان باز میگردد؛ جایگاه ایران و عربستان در منطقه مهم است و هر دو کشور اسلامی هستند و بر مردم منطقه تأثیر دارند. طبیعی است که اگر روابط دو کشور به هم نزدیک شود، حتما به این قضیه کمک خواهد کرد. من اعتقاد دارم که نزدیک شدن دو کشور به یکدیگر به حل اختلافات و مشکلات منطقهای که بعد طائفی و مذهبی به خود گرفته، کمک خواهد کرد.
اما به نظر من در شرایط فعلی زمینه های لازم برای بازگشت به وضعیت گذشته در روابط میان تهران – ریاض و توسعۀ روابط سیاسی و امکان افزایش آن در شرایط فعلی فراهم نیست. شاید راهکار این باشد که باید به طور تدریجی به سمتی برویم که این فضا ایجاد شود؛ اما الان شرایط به نظرم چندان مساعد نیست؛ عربستان سعودی تاکنون هیچ واکنشی دال بر آمادگیاش برای ترمیم رابطه میان دو کشور از خود نشان نداده است تا به رفع حل بحرانهای منطقه ای بینجامد. شرایط فعلی نیازمند تلاش مستمر و فراگیری است تا مجدداً این فضا فراهم شود. تا زمانی که این فضا فراهم نشود، هرگونه اقدامی شاید به نفع جمهوری اسلامی نباشد. البته هرگونه تصمیم برای رفت و آمد میان دو کشور به مقامات دو طرف بستگی دارد که البته زمینههای مختلف در این زمینه مورد بررسی قرار میگیرد.
تعابیر و تحلیلهای مختلفی پیرامون حملۀ شیمیایی در حومۀ دمشق ارائه شد؛ آیا بشار اسد در شرایطی هست که بخواهد از سلاح شیمیایی استفاده کند؟ با گذشت چند روز از حملۀ شیمیایی جمعبندی که شما به آن رسیدید چیست؟
جزئیات به کار گیری سلاح های شیمیایی هنوز کاملاً روشن نیست؛ گرچه من تصور میکنم بسیار بعید به نظر میرسد که دولت سوریه دست به چنین کاری زده باشد؛ فارغ از هرگونه پیش زمینههای فکری و سیاسی نسبت به ماهیت بحران سوریه و همچنین با توجه به روشن نبودن جزئیات این امر، واقعیت اینست که دلایلی وجود دارد که مانع از آن میشود که تصور کنیم بشار اسد دست به چنین کاری زده باشد:
اول اینکه بالاخره ارتشی که توانسته در ماههای اخیر پیشرویهای خوبی را در نقاط مختلف اعم از حمص، القصیر، حلب و لاذقیه داشته باشد، به هر حال دست برتر را یافته و بسیاری از کشورها بر این واقعیت اذعان دارند که وضعیت معارضه بدتر شده است و شرایط ارتش سوریه نسبت به مخالفان بهتر است؛ قاعدتاً در چنین شرایطی نباید دولت دست به چنین کاری بزند چرا که میتواند با عملیاتهای نظامی معمول و متعارف دست به پیشروی بزند. ارتش سوریه همانگونه که در لاذقیه و حمص پیروزیهایی را بدست آورده در اطراف دمشق نیز میتواند همین کار را بکند.
دوم اینکه، همانطور که میدانید در اطراف دمشق حضور نیروهای نظامی و ارتش سوریه قویتر است و ارتش همیشه این دست برتر را در این مناطق داشته و اصولاً نیازی به بکارگیری سلاح شیمیایی وجود ندارد.
سوم اینکه حضور بازرسان سازمان ملل در دمشق با موافقت دولت سوریه دلیل دیگری است که مانع از آن میشود که بپذیریم دولت سلاح شیمیایی را به کار برده است. به لحاظ منطقی نباید دولت دست به چنین کاری زده باشد؛ مگر اینکه تفکر بسیار غیرعاقلانهای در دولت سوریه حاکم باشد که دست به چنین کاری زده باشد، وگرنه چه دلیلی وجود دارد که دولت از بازرسان سازمان ملل دعوت به بازدید کند و همزمان از آن سلاح شیمیایی استفاده کند.
من در عین اینکه وضعیت را شفاف نمیبینم، اما اعتقاد دارم که بسیار بعید است که دولت از سلاح شیمیایی استفاده کرده باشد، اما ممکن است برخی طرفهای مخالف دست به این کار زده باشند تا دولت را در زمانی که نیروهای سازمان ملل در سوریه هستند، تحت فشار بیشتری قرار دهند تا قطعنامهای را از شورای امنیت علیه دولت سوریه بگیرند.
با توجه به استقرار ناوهای آمریکایی در دریای مدیترانه و تقویت شائبۀ حملۀ نظامی آمریکا به سوریه، تصور میکنید که آمریکا واقعاً به دخالت نظامی در سوریه متقاعد شده است؟
در پاسخ به این سوال باید به چند نکته اشاره کنم:
اول اینکه جنگ ملزومات و منطق خاص خود را دارد؛ هیچکس معتقد نیست که وضعیت پایان جنگ بهتر از آغاز آن خواهد بود. اما شرایط، نیروها را به سمتی هدایت میکند که دست به اقدام نظامی میزنند؛ عمدتاً شاید عواقب و تبعات آن در ابتدای امر زیاد به حساب نیاید و حتی اگر تبعات آن محاسبه شود، چندان دقیق نخواهد بود. اگر به تجربۀ سایر جنگها نگاه کنید میبینید که اظهارنظرها گویای آنست که دولتها تبعات و پیامدهای آن را دقیق پیش بینی و ارزیابی نکرده بودند.
دوم اینکه اظهارات منطقی اوباما دربارۀ سوریه و احتمال دخالت آمریکا قابل تأمل بود. وی اعلام کرد که دخالت نظامی آمریکا در افغانستان و عراق هزینههای زیادی داشته و هنوز ایالات متحده آمریکا نتوانسته از زیر بار آنها خارج شود و لذا دولت شرایط را مناسب برای ورود به جنگ با سوریه نمیبیند. این منطق عامه پسندی است و به لحاظ اصولی درست است؛ به لحاظ حقوقی نیز روسها اعلام کرده بودند که حتما باید برای هرگونه دخالت نظامی مجوز شورای امنیت وجود داشته باشد و در پاسخ به فرانسویها مقامات روسی بر این مسئله تأکید کرده بودند. بنابراین روسها به هیچ وجه موافق این مسئله نبودند.
و اما دربارۀ ناوگانهای آمریکایی مستقر در دریای مدیترانه باید بگویم اگر خاطرتان باشد سال گذشته نیز چنین اقدامی صورت گرفت و در پاسخ به اقدام نیروهای آمریکایی، روسها نیز ناوهای خود را فراخواندند و وارد آبهای سوریه شدند. امروز نیز به نظر میرسد که این اقدامات نمایش قدرت آمریکاییها باشد. البته هرگونه احتمالی وارد است و شاید حتی در این راستا دست به عملیاتهای محدود هم بزنند و برخی سایتهای داخلی سوریه را نیز هدف قرار دهند؛ اما بعید به نظر میرسد که در شرایط فعلی با توجه به موضع گیریهای سیاسی که قبل از این اقدام (در میان نمایندگان دمکرات آمریکا و موضع گیری روسها )صورت گرفت، احتمال وقوع این سناریو جدی باشد.
منبع : خبر آنلاین