«خفاش شب» کابوس ماندگار شب های تهران
«غلامرضا خوشرو کوران کردیه» شاه کلید معمای وحشت آن سالهای تهران بود. او که مو به مو به تمامی قتلها اعتراف کرده بود روز دادگاه با قیافه ای حق به جانب همه قتلها را به گردن «حمید رسولی» انداخت.فردی که وجود خارجی نداشت و نتوانست غلامرضا را از مجازات ۹ بار قصاص نفس و یک بار اعدام در ملاءعام نجات دهد…
«به هیچکس بدهکار نیستم و از کسی طلبکار نیستم و از همه طلب بخشش دارم» این همه آن چیزی بود که خفاش شب بعد از اجرای حکم ۲۱۴ ضربه شلاق و قبل از گره خوردن طناب دار به گردنش روی یک تکه کاغذ نوشت.
«خفاش شب» خوراک روزنامه های سال ۷۶ بود.زمانی که جنازه کارد آجین و سوخته چند زن و دختر در چند نقطه از تهران پیدا شد زیر سایه ترس و نگرانی همه به دنبال این بودند تا بدانند قاتل قسی القلب چه کسی است. تا اینکه تابستان همان سال از قاتلی که اعتراف کرده بود رونمایی شد.
«غلامرضا خوشرو کوران کردیه» شاه کلید معمای وحشت آن سالهای تهران بود. او که مو به مو به تمامی قتلها اعتراف کرده بود روز دادگاه با قیافه ای حق به جانب همه قتلها را به گردن «حمید رسولی» انداخت.فردی که وجود خارجی نداشت و نتوانست غلامرضا را از مجازات ۹ بار قصاص نفس و یک بار اعدام در ملاءعام نجات دهد.
شروعی نحس در سیزدهم فروردین ۷۶
سیزدهم فروردین سال ۷۶ برای کسانی که قصد داشتند روز طبیعت را در پارک چیتگر بگذرانند آن چنان خوش خاطره نبود.جسد سوخته انسانی که رها شده بود اوایل صبح تیم جنایی را به پارک چیتگر کشاند.جسد سوخته متعلق به زنی ۵۴ ساله به نام توان نظری بود که قبل از به آتش کشیده شدن با ضربات چاقو به قتل رسیده و مچ یکی از دست هایش هم قطع شده بود.
این قتل نخستین حلقه از زنجیره قتلهایی بود که تا خرداد همان سال ادامه داشت.سه روز پس از کشف اولین جسد، جسد سوخته زنی دیگر در باغی در کرج کشف شد.این بار ضربات چاقو از ناحیه گردن و سینه زن را به کشتن داده بود.۳۱ فروردین ماه آن سال در حوالی جاده فرحزاد که آن زمان آباد نبود و تازه داشت ساخته می شد جسد سوخته زنی ۴۳ ساله رها شده بود که به خاطر ضربات محکم چاقو به قلب و پارگی شریانهای حیاتی گردن به قتل رسیده بود.
اردیبهشت ماه همه چیز در سکون و آرامش طی شد اما جریان پیدا شدن جسد های پی در پی در خردادماه همه آرامش اردیبهشت را از بین برد.اینبار منطقه اوین تهران جایی بود که قربانی بعدی پیدا شد.صبح روز دوم خرداد متخصصان پزشکی قانونی برای بررسی موضوع به محل کشف جسد رفتند.الهه همتی نژاد ۲۴ ساله نیز بر اثر اصابت ضربات چاقو به سینه جان خود را از دست داده بود.او برای عیادت از خواهرش در بیمارستان شهدای تجریش از خانه خارج شده بود اما دیگر هرگز به خانه بازنگشت.
اجساد کشف شده در تاریخ هشتم خردادماه نقطه عطف تمامی قتلها بود.صبح آن روز اهالی بلوار آسیای تهران با اجساد بی جان یک زن و دختر بچه روبهرو شدند.نام زن اعظم معتمد نژاد بود که به همراه دخترش منیره قهوه چی از خانه خارج شده بود. اعظم بر اثر وارد شدن ۲۷ ضربه چاقو به قتل رسیده بود.
منیره نیز بر اثر خفگی جان باخته بود.روز چهاردهم خرداد ماه روزی بود که جسد ششمین دختر در بلوار اندیشه شهرزیبا در غرب تهران پیدا شد.«پرند پرچمی» دانشجوی سال پنجم دندانپزشکی دانشگاه همدان زنده زنده به آتش کشیده شده بود.جسد او با دست و پاهای بسته پیدا شد.۳۰ خرداد ۷۶ ،این بار جسد سوخته قدمخیر جهان فر ۵۵ ساله در اتوبانی در حال احداث در غرب تهران پیدا شد.
هنوز هیچ رد و خبری از دستگیری قاتل نبود تا اینکه روزنامه کیهان ۱۵ تیرماه در رابطه با دستگیرى قاتل زنان، توسط نیروى بسیج چنین نوشت: «یک افغانى ۲۸ ساله به نام عبدا… عبدالرحمن که تاکنون به ۱۱ فقره قتل زنان اعتراف کرده است دستگیر شد.» از همان زمان به بعد از این قاتل در تیتر درشت روزنامه به عنوان «خفاش شب» یاد شد.کسی که افغانی نبود و با دادن اسم قلابی سعی داشت برای چندمین بار از دست قانون فرار کند.
خفاشی در تله
شامگاه بیست و دوم تیرماه سال ۷۶ بسیجیان پایگاه شهید نظری ناحیه ۱۰ شهری سپاه ناحیه غرب تهران خفاش شب را در منطقه پونک دستگیر کردند. تیمسار سرتیپ یوسفرضا ابوالفتحى رئیس پلیس تهران در برنامه تلویزیونی در شهر که از شبکه تهران پخش میشد تنها با تکیه بر چهره غلامرضا خوشرو او را از اتباع افغانستان معرفی کرد و گفت: «…البته از نخستین و دومین قتلها ما خفاش شب را شناسایى کرده بودیم و در تعقیب او بودیم، ولى او همیشه موقعیت خود را تغییر مىداد.»پخش همین تصاویر کوتاه دست خفاش شب را رو کرد و باعث شد تا هویت اصلی اش فاش شود.پس از چاپ تصویر او در روزنامه یکی از بستگان او با در دست داشتن یک برگ کپی شناسنامه از نام اصلی خفاش شب که «غلامرضا خوشرو» بود پرده برداشت.
جستوجوی محل زندگی و خانه بردار غلامرضا شواهدی را در دست کارآگاهان قرار داد که همگی نشان از وقوع قتلها به دست او داشت.او هیچگاه به صراحت به انجام قتلها اعتراف نکرد و با تیزهوشی تمام سعی می کرد تا همدستی به نام حمید رسولی برای خود بسازد و تمامی تقصیر ها را به گردن او بیندازد.کسی که بعدها در تست های روانشناسی ثابت شد کسی نیست جز یک شخصیت ساختگی که درون خفاش شب زندگی می کرد و بار قتلهای انجام شده را به گردن می گرفت.
خفاش شب که بود؟
«غلامرضا خوشرو» آذرماه سال ۴۳ در قوچان متولد شد.او در سن ۱۷ سالگی به خاطر ۱۵ فقره سرقت و جرمهای دیگر موظف شد ۲۵ هر ماه خودش را به اداره آگاهی معرفی کند.او پس از فرار به تهران در آبان ماه سال ۶۴ با دختری ۱۷ ساله به نام منیژه ازدواج کرد.این ازدواج به خاطر رفتار بد غلامرضا نافرجام بود و باعث شد تنها مدت کوتاهی بعد از ازدواج منیژه به خانه پدرش فرار کند و به طلاق راضی شود.
تا سال ۷۱ بارها به خاطر جرائم مختلف دستگیر شد اما هر بار توانست با دادن نامها و اطلاعات غلط فرار کند.تا اینکه توانست تا سال ۷۶ یک سبک کار ثابت پیدا کند و بر اساس آن قتلهای زنجیرهای اش را انجام دهد.در این سالها او با پوشیدن لباس سیاه و سرقت یک خودرو، اقدام به مسافرکشی می کرد. او پس از سوارکردن دختران جوان و زنان آنان را به محل خلوتی میکشاند و پس از سرقت وسایل قیمتی و آزار و اذیت، طعمه هایش را به قتل میرساند.
مردادماه سال ۷۶ در طول تنها دو جلسه به اتهامات خفاش شب در شعبه ۳۵ مجتمع قضایی امام خمینی (س) رسیدگی شد.او بر خلاف انتظار جمعیت کثیر حاضر در دادگاه با تیزهوشی تمام در مقابل سوالات قاضی قتلها را به گردن «حمید رسولی» انداخت.در انتهای جلسات او در پاسخ به سوال قاضی مبنی بر پیدا شدن لکه های خون در ماشین گفت:«قبول دارم و حرفی ندارم.»
عاقبت به ۹ بار قصاص یک بار اعدام در ملاءعام و ۲۱۴ ضربه شلاق متهم شد. روز ۲۲ مرداد سال ۷۶ روزی بود که حکم اعدام خفاش شب اجرا شد.محل اجرای حکم چهار دیوار انبار روباز ورزشگاه آزادی واقع در سه راه دهکده المپیک بود.او قبل از اجرای حکم ۲۱۴ ضربه شلاقش را در حالی خورد که لبخندی بر لب داشت و تماما تلاش میکرد تا ردی از درد در چهره اش نشان ندهد.پس از آنکه طناب آبی رنگ اعدام بر گردنش انداخته شد به آرامی زیر لب زمزمه کرد:«اگر من گناهی کرده ام از خداوند طلب مغفرت می کنم.»